
نظرات شما عزیزان:
ملينا 
ساعت23:24---22 مهر 1395
خيلي خوب نوشتيش ولي من نميدونم چرا نميتونم بفهمم پاسخ:یعنی کجاشو متوجه نمیشی...کلا که یه روایت از برخورد بین حضرت موسی و شیطانه...که شیطان بااینکه میدونه عبادتش فقط بدرد عمش میخوره بازم خدا رو می پرسته چون بهرحال شیطان یه زمانی توی عرش خدا بوده و عظمت خدا رو میشناسه و ازش میترسه...منم در همین حد متوجه شدم....خوب...ممنون کامنت نوشتی
بهاره 
ساعت21:39---20 مهر 1395
سلام! منو که یادت هس؟ نیس؟ حالا به هر حال من برگشتم ... وبمم رو هم باز کردم ... واسه رفتن بیخودم معذرت ... خوش حال میشم بهم سر بزنی! راستی شهادت امام حسین رو هم تسلیت میگم فعلا .gif) پاسخ:سلام سلام...وا..مگه ممکنه هانی بهاره خانم رو فراموش کنه...خوب..کار خیلی خوبی کردی برگشتی...خوشحال شدم...خوب..ای بابا چرا معذرت خواهی میکنی..هرجاکه باشی توی دل من و بقیه دوستای خوبمون هستی...وبلاگ که فقط یه صفحه مجازیه...اصل کاری قلبای همه ماست که به هم گره خورده...خوب...حتمنه حتمنه حتما سرمیزنم باعث افتخارمه...خوب...خیلی ممنون منم ایام شهادت امام حسین رو تسلیت میگم ...و..ممنون کامنت نوشتی...بای بای
مليكا 
ساعت15:03---19 مهر 1395
سلام موسيو هاني
سلام عاقا يوسف
داستان قشنك و خوندني بود
خيلي جالبه ك همه ي پيامبرا حتي شده يكوبارم ، كربلا رو ديدنن
دفه اول باره ك ميشنوم
همين عنوان حداقل براي يك بار م براي همينه؟
روز خوش موسيو
پاسخ:سلام آجی پرنسس ملیکاخانوم...بخاطر تعریفت از داستان ممنون...داستانای آدمای خوب همشون قشنگه...خوب..آره همه پیامبرا ..همشون گذرشون به کربلا افتاده...همشون اونجا رو شناختن و همشون بخاطر اون اتفاق عزاداری هم کردن...خوب..آره آفرین درست فهمیدی ..حداقل برای یک بار...بخاطر همونه....ممنون شب و روزت خوش...و...ممنون که دعوتمو به وبلاگ خودت قبول میکنی....موفققققققققققق
|