ما را از صدای سوت نجات بده
...ولی اونروز خیلی خیلی کم خوابیده بودم...
سلام دوستای گلم ..عزیزای دلم...خوب..ببخشید یه ذره دارم دیر آپ میکنم...این وبلاگ هرروز یه ضدحال جدید بهم میزنه....خوب...نمیدونم اهل فیلم رزمی دیدن یا همون فیلم کاراته ای دیدن هستین یا نه...خوب..اگه دیده باشین بعضی وقتها ..یه لحظات کوتاهی از فیلم که در حد چند ثانیه هستش...توی بعضی فیلمای کاراته ای...نه توی همشون...مثلا یکی یه ضربه قوی به سرش میخوره و گیج میشه...بعدش همزمان با ضربه خوردن و گیج گیجی شدن یارو...یه صدای سوت دنباله دار خفیف هم بوسیله جلوه های ویژه روی فیلم پخش میشه...بچه ها این صدای خفیف سوت کاملا حقیقت داره...من چندوقت پیش تجربش کردم...بچه ها من همونجور که قبلنم بهتون گفتم دارم کاراته یاد میگیرم....کاراته کیوکوشین...سنگینترین سبک کاراته جهان...واقعا سخت و نفس گیره...یعنی توی مبارزه دو حریف اونقد به بدن و سروکله همدیگه مشت و لگد میزنن که بالاخره یکیشون کم بیاره...بعدش چیزی به نام عقب نشینی نداریم توی این مبارزه ..روبرو هم وایمیستیم فقط کتک میزنیم و کتک میخوریم...همزمان که ضربه میزنیم..ضربه میخوریم...توقف توش خیلی کمه...دفاع هم داریم ولی اکثر مواقع فرصتی برای دفاع نیست....یعنی دفاع صرف نمیکنه...حالا این صدای سوت خفیف چی بود....الان میگم...سر انسان جای حساسیه ولی مغز داخل یه محفظه استخوانی بسیار قوی به نام جمجمه محافظت میشه....مغز خیلی حساسه...ولی بهرحال خوب محافظت میشه...من داشتم با یکی دیگه مبارزه میکردم...اون پسر بارها ازم کتک خورده....بااینکه اون کمربندش مشکیه من نارنجی...ولی من به لطف خدا کتک خورم مادرزادی خوبه...الکی کم نمیارم....بارها طوری زدمش که بالا آورده یا تسلیم شده....یاافتاده زمین...ولی اونروز من خیلی خیلی کم خوابیده بودم...بدنم خسته بود...ولی عادت دارم...خوب داشتم کارمیکردم...یه ضربه قوی داریم به اسم..چرخشی..که میچیرخی با پاشنه پا میزنی به سر حریف...حین مبارزه حریفم کم آورد عقب نشینی کرد که نفسشو تازه کنه...من اشتباه کردم گاردمو پایین آوردم...یوهو پرید هوا یه چرخشی پای راست زد...درست به شقیقم زد...دنیا دور سرم چرخید....زورم میومد بیفتم...برام افت داره...حالا صدای سوت...من اون صدای سوت خفیف رو توی سرم شنیدم...یه صدای سوت ضعیفه که با گوشات نمیشنوی صدا توی سرت پخش میشه....یه نفر داد زد ....بشین زمین...نمیخواستم بشینم...ولی بالاخره خودمو رها کردم...ضرت نشستم زمین...باورکنید صدای سوت رو که میشنیدم همون لحظه به ذهنم رسید یه آپ درموردش بنویسم...زود حالم جا اومد...ولی اطرافمو دقت کردم...هنوز کسی سمتم نیومده بود که بلندم کنن...چون شوکه شده بودن...این چیزا طبیعیه...زیرچشمی حریفمو زیرنظر گرفتم ولی هنوز نشسته بودم زمین....اون اومد بالاسرم که ببینه چم شده...منم عین فنر از جام بلند شدم....همه زورمو جمع کردم ..یه ضربه زانو زدم به دلش ..بعد یه ضربه پای مستقیم زدم همونجای قبلی ..یعنی به دلش...پرت شد...بیچاره آماده نبود...به خودش میپیچید...بعد کلاس وختی از زاگرس پرسیدم ..کدومتون بود بهم گفت...بشین زمین...زاگرس گفت...وختی ضربه خوردی کسی حرف نزد....بچه ها ممکنه بعضی وختا شرایط خیلی سخت بشه...ممکنه دیگه فکر کنین کاملا شکست خوردین...ولی اینا مذخرفه...تاآخرین لحظه و با تمام قدرت ادامه بدین.....ادامه زدم...و ایستاده بود همچنان خیره در خورشید...پادشاهی که هیچ قلمرویی نداشت....هانی هستم ...مرسی
ادامه مطلب
|